دنیای مامان بابادنیای مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

دنیا فرشته مامان بابا

همه زندگی من دنیا

سلام قند و شکر زندگی این روزها دیگه به تمام معنا ناز و خواستنی شدی اونقدر هر لحظه کارهای شیرینی میکنی که از شدت شوق گریه میکنمو میگم کاش چند سال همین اندازه میموندی و ما بیشتر از اینها مست عطر کودکیهات می شدیم ** وقتی با پاهای کوچیکت راه میری و تند تند میخوایی خودت رو به من برسونی وقتی دستهات رو باز میکنی و با خنده میایی تا خودت ور بندازی بغلم *** وقتی غذات رو از دهنت در میاری و با همه خیسیش می خوایی بذاری دهنم *** وقتی تا نگاهت میکنم برام بوس میفرستی *** وقتی میبینی یکم تو فکرم میایی با دستهای کوچیکت صورتمو میگیریو صورت ماهت رو میذاری رو صورتم و اروم نفس میکشی **** وقتی گرسنه میشی و بهترین غذای دنیا رو هنوز شیر من میدونی و ب...
8 دی 1393

***دنیای مامان بابا راه افتاد***

عشق کوچولوی من امروز که خاله زیبا اومده بود خونمون تا کادوی تولدت رو بده داشتیم با هم صحبت میکردیم که یهو دیدم شما برای گرفتن شیرینی از دست خاله زیبا 3تا قدم ناز برداشتی خودتم خبر نداشتی داری راه میری فکر کردم خیالاتی شدم ولی نــــــــــــــــــــــــــــه راه رفتی بعد شیرینی رو گرفتم تا برای اون بیایی و شما کل سالن رو به هوای شیرینی تاتی کردی و راه اومدی خیلی خوشحالمممممممممممممممم بابایی که اومد وقتی براش راه رفتی چیزی نمونده بود بخورتت کلی بوست کرد و خدا رو خیلی خیلی شکر کردیم فدای قدمات شب هم تا به مامانی گفتم زودی اومدن خونمون تا راه رفتنت رو ببینن چقدر ذوق کرده بودن طول شبو همش راه میرفتی به من و بابایی نگاه می...
19 آذر 1393

خدا مهربونی کرد تو رو سپرد دست خودم دستاتو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم

سلام دخترک نازم فرشته همه چیز تموم خونه ما تولدت مبارک امروز یک ساله شدی یک سال عشق و مهربونی یک سال پیش در همچین روزی ساعت  14:30 دست کوچیکت رو تو دستام گذاشتی و لمس صورتت برام قشنگ ترین حسها بود و شنیدن صدات طنین شروع عاشقانه ایی ناب رو صدا میزد از تو ممنونم که به دنیا اومدی تا من در کنار تو ارامش بگیرم بابایی برای اومدنت برای دیدنت لحظه ها رو می شمارد  با دیدنت زیباترین اشک رو ریخته بود و تو حالا یکساله دخمل ناز بابایی شدی اومدنت من و بابایی رو عاشق تر کرد اومدنت برای ما یعنی بدونیم که دیگه حلقه وصلمون کامل شده و ناگسستنی عاشقانه عاشقتیم و بی اندازه دوستت داریم دنیای قشنگ زندگی مــــــــــــــــــــ...
18 آذر 1393
2062 11 26 ادامه مطلب

برای دخترم

"قیصر امین پور": ادمهایی هستند در زندگیتان ; نمی گویم خوبند یا بد... چگالی وجودشان بالاست... افکار, حرف زدن, رفتار, محبت داشتنشان, و هر جزئئ از وجودشان امضادار است... یادت نمیرود "هستن هایشان را" بس که حضورشان پر رنگ است ردپا حک میکنند اینها روی دل و جانت... بس که بلدند "باشند"... این ادمها را قدر باید بدانی... وگرنه دنیا پر است از ان دیگرهای بی امضایی که شیب منحی حضورشان همیشه ثابت است... ...
1 آذر 1393

دنیای من

سلام جیگر مامان سلام ساندویچ من فلافل من اخه من عاشق فلافلمممممممم قربون چشمات بشم من هر روز داری ماه تر و نازتر و بزرگ تر میشی فقط نمی دونم چرا خانمتر نمیشی شیطونتر میشی شوخی کردم تو ماه اسمون منی عشقممممممممممممممممم حالا بریم سر اصل مطلب... چند وقتی هست که بدون کمک می ایستی و به من نگاه میکنی و تندتند میگی ماما تا نگاهت کنم بعد تا میگم افرین نفسم میخندی و زود میشینی بعد از بابا و ماما اولین اسمی که گفتی یلدا بود البته باید بگی خاله یلدا ولی شما خودمونیش کردی هر وقت میریم خونه مامانی راه می افتی پشت سر خاله یلدا و هی میگی یدا یدا بعضی وقتها هم که داری بازی میکنی به جای اینکه تو بری پیشش خیلی طلبکارانه ...
29 آبان 1393

...

هنوز انقدر ضعیف نشده ام   که خطر ریزش کوه را جار بزنم   اما تو   حوالی من که میرسی   احتیاط کن!!! ...
28 آبان 1393

تولدم خیلی خیلی خیلی مبارررررک***

عاشقانه عاشق خودمم دوستت دارم افسانه عاشقی مهربونی جیگری خیلی مثل فرشته هایی از همه مهمتررررررررررررررررر ماااااااااادری یه بووووووووووووووووووووووس خوشگل برای روی ماه خودم بوووووووووووووووووووووووووس امسال برای من خیلی خیلی تولدم معنا داشت اخه مادر شدم  محمدم دنیای نازم خانواده مهربونم عاشقتونممممممممممممممممممممم هر کسی تو پاییز دنیا اومده خود خود عشقههههههههههههه همه پاییزی ها تولدتون مبارررررررک   ...
27 آبان 1393

دلیل فوت برسام نازنینم

سلام دوستهای گلم قبل از هر چیزی از عاطفه جون بابت اعتمادش و اینکه منو لایق گفتن غمش دید خیلی ممنونم . دوستهای گلم اگر پست قبلی کامل نبود به این خاطر بود که میخواستم از عاطفه عزیزم اجازه بگیرم تا کل ماجرا رو بگم... دیشب که با عاطفه دوست عزیزم چت میکردیم دلیل فوت برسام ناز و عزیزمون رو شوک الرژیک گفت, اینکه یه مقدار خیلی کم حلوا ارده برای صبحانه بهش داده و برسام گلم دچار قرمزی دور لب و تهوع شدید شده بوده و نمی تونسته نفس بکشه سریع به درمانگاه بردنش و همه فکر کردن که چیزی توی گلوش مونده در صورتی که باید بهش امپول ضد حساسیت میزدن ولی طفلی شوک الرزی شده و تمام دستگاهای بدنش از کار افتاده و تو دستهای مادرش برای همیشه چشمهاشو ...
25 آبان 1393