دنیای مامان بابادنیای مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

دنیا فرشته مامان بابا

دردناک و تلخ

سلام دوستهای گلم   قبل از هر چیزی از اینکه مثل همیشه جویای احوال ما بودید ممنونممممم   ولی با خوندن کامنت عاطی جون دوست عزیزم با خودم گفتم کاش هیچ وقت به   وب نمیومدم تا این خبر بد رو   نمیشنیدم با فهمیدن این خبر احساسی بیان نشدنی بهم دست داد انگاری قلبم   میخواست بایسته   برسام عزیزمون کوچولویی که مثل فرشته ها بود حالا پیش ما نیست و من   دلیلش رو نمیدونم فقط میدونم که   الان پیش خداست و کنار فرشته هاست برای عاطی نازم از خدا صبر میخوام و   امیدوارم خداهمه بچه ها رو از   بلاها حفظ کنه.   عاطی...
25 آبان 1393

دنیای ناز مامان بابا و اولین محرم حسینی

سلام عروسک قشنگ ما  از اونجایی که بابا سال پیش  ماه محرم نذر کرده بود تا خدا شما رو صحیح و سالم به ما بده تا امسال برای هیت امام حسین قربونی بده  صبح زود بیدار شدیم و رفتیم خونه مامانی و بابایی مهربون شما و البته همسری  ماه بنده با باباجون و یکی از هم هیت ها رفتن تا قربونی شما رو بخرن     فدای صورتت همش ببعی رو نگاه میکردی و میگفتی ب ب فدات بشم ماه من راستی از روز قبلش هم تنهایی رو پاهای خودت وایمیستی و به همه نگاه میگنی تا تشویقت کنن شما هم زود میشینی قربون قد و بالات عروسکم  عزیز دل من و بابایی عاشقتییییییییم   لباسای سقاتو  تنت کردم خیلی ماه شده بودی عزیزم     ...
13 آبان 1393

السلام علیک یا ابا عبداالله السلام علیک وعلی اصحاب الحسین

و باز هم رسید روزها و شب های عاشقی       السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی   اصحاب الحسین علیه السلام    سال 91  بود ماه محرم از امام حسین و حضرت عباس خواستم تا واسطه خواسته بزرگم نزد خدا بشن و بچه سالم و صالحی به من و همه کسانی که این خواسته رو داشتن عطا کنه یادمه اون سال خیلی اشک ریختم و حضرت عباس رو به مهربونیش به رقیه و علی اصغرش قسم دادم که برای اوردن اب براشون دو تا دست که هیچ جونشم داد   که واسطه ام بشن خدا رو قسم دادم به آبروی خون حسین و شهدا تا یه وقت خدا منو با بچه ایی بیمار به امتح...
3 آبان 1393

دندونای جدیییییییییییییییییییییید دخملم

سلام عشقم فدای صورت ماهت بشم بلاخره دندون شما قبول زحمت کردنو بعد کلی اذیت کردن شما دوتایی بیرون اومدن سری پیش اصلا متوجه دندون در اوردنت نشدم از بس راحت در اومدن ولی این بار خیلی درد کشیدی عزیزم همش تب میکردی لثه هات بدجور میخارید و همش بی قرار بودی با اون سرما خوردگی شدیدت هم که دیگه اینا خیلی بیشتر باعث اذیتت میشد و من و بابایی خیلی نارحت میشدیم ولی خدا رو شکر هم حالت خوب شد هم دندونات تشریف فرما شددددددددددددددددددددددددن بله گلم دو تا دندون ناز داره با هم در میاد البته یه دونه دیگه هم داره میاد که جمعا میشه 5 تا دندون خوشگل خوشمزه مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن من و بابا عااااااااااااااااااا...
27 مهر 1393

دنیا نگو زلزله 40 ریشتری بگووووو

سلام گل محمدی من اول از همه ده ماه شدنت مبارک خوشگلم امروزا دیگه شلوغ کردن و شیطنت رو به اووووووووووووج خودش رسوندی همش با خودم میگم شانس اوردم پسر نشدی اخه میگن پسرا شیطونترن ولی عزیزم شما با ذخیره انرژیی که داری 20 تا پسربچه رو حریفی نانازم باور کن جدی میگم خیــــــــــــــــــــــــــــــلی فعالیتت بالاست عسلم دیگه من به شخصه اعلام میکنم کلآ کم اوردم اتاق خودمون رو تمیزمیکنم میری اتاق خودتو میریزی بهم اونجا رو تمیز میکنم حال و میریزی بهم اونجا رو تمیز میکنم اشپرخونه رو هدف قرار میدی وقتی یه لحظه خونه رو میبینم مثل برق گرفته ها میشم اونقدر دنبالت می دویم دیگه دلم میخواد بشینم گریه کنم یه لیست از کارات تهیه کردم تا وق...
15 مهر 1393

تولد نیلای نازم مبارک و کلی ماجرا...

سلام فرشته عزیزم نیلای خوشگلم 1سال از بودن در کنارمون گذشت و هر روز داری ماهتر میشی و عسلتر وایی مخصوصا وقتی نانایی میکنی بعنی کلا خوردنی میشی و پنچشنبه 10 مهر تولد شما بود تولدت هزارام هزار بار مبارررررررررررررررررررررررررک و امـــــــــــــــــــــــــــــــــا اندر احوالات ما در مهمانی: فاطمه عزیزم روزقبل ما رو برای تولد نیلا خانم دعوت کرده بود و با بابایی رفتیم یه هدیه ناقابل برای نیلا خانم خریدیم منم کلی ذوق مهمونی رو داشتم میگن زیاد نباید برای چیزی خوشحالی کنیااا حالا میگم چرا روز پنجشنبه من خونه بودم و نرفتم خونه مامانی به خاطر شیطنتهای شما هم نهار من تعطیل شد ومن خیلی گرسته بودم فقط منتظر بودم شب بشه بری...
14 مهر 1393

پنج سال عاشقی ...

پنج سال پیش اول ذیلحجه سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه من و   محمدم دست به دست هم دادیم تا   شروع کنیم قصه ناتموم عاشقانه عاشقیمون رو   خدا یا برای این خوشبختی هزاران بار شکرررررررر ...
6 مهر 1393

عشق منی *****

سلام ستاره من دو روز پیش تصمیم گرفتم یکم خونه رو خلوت تر کنم چون دیگه به هیچ چیزی رحم نمیکنی هر چی رو بر میداشتم دلم نمیومد دوباره میذاشتم سر جاش تا اینکه زورم به اتاق شما رسید و میز کامپیوترتو با کل وسیله هاش جمع کردم تا ببریم خونه مامانی و بذاریم توی زیرزمین تا هم اتاق شما خلوت تر بشه هم پروژه صخره نوردی شما منحل بشه اخه عشق من اصرار  داری از همه چیز بالا بری هر وقت می رفتی توی اتاقت اولین کاری که میکردی این بود که از کیس بالا بری و منم میترسیدم که نکنه دوتایی چپه بشید داغون بشید البته تو مهمتر بودیااااا خلاصه بابایی که همش میگفت این سیستم دنیاست و قراره باهاش بازی کنه راضی شد که جمعش کنیم اخه من نمیدونم این انصافه ...
30 شهريور 1393

دنیا خانم رفته جشن تولدددد

دیروز جمعه جشن تولد هانا و اریای عزیز بود دختر عمو و پسر عموی دنیای نازم تولدتون مبارک در طول روز همش به شما میگفتم می خواییم بریم دس دسی شما هم همش دست میزدی وقتی بردمت حموم به مرحله شستن سر مبارک که رسیدیم فیلم هندی شما شروع شد و مثل همیشه اشکایی یکی اندازه گردو میریختی نازم دیدم کوتاه نمیایی منم گفتم دنیا خانممممممم میخوایییم بریم دس دسی الهی بمیرم یهو دیدم اشک ریزان داری تند تند دست میزنی و چه اشکی میریزی من و شما هم مادر و دختر حسابی لباسامونو ست کرده بودیم یه کادوی بسیــــــــــــــــــــــــــــار عالی خریدیم و رفتیم تولدددددددددددد(من اصلا اهل این نیستم که خودمو تحویل بگیرمااا خدا شاهده ) توی جشن خیلی ماه شده خیل...
23 شهريور 1393