دنیای مامان بابادنیای مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

دنیا فرشته مامان بابا

نازنینم پیشاپیش 22 ماهگیت مبارررک

1394/7/5 0:38
نویسنده : مامان افسانه
1,015 بازدید
اشتراک گذاری

گل نازنیم پیشاپیش 22 ماهگیت مبارک باشه عزیز دلممممممجشنجشنجشن

چقدر روزها داره زود میگذره و به امید خدا چیزی به تولدت نمونده قشنگممحبتجشن

 

 

چقدر شیرینی لحظه هامون شدی

وقتی میخندی و شادی رو مهمون میکنی

وقتی با هر خند ه ات مست بودنت می شیم

نمیدونی چقدر بابا عاشقته تمام نفسشی

راستی یه خبر دیگه اینکه منو و بابایی خیلی یهویی تصمیم گرفتیم بریم گوشت رو سوراخ کنیم من تا صبح خوابم نبرد فکر اینکه نکنه درد بکشی داشت منو میکشت ولی خدا رو شکر خیلی خوب بود و اذیت نشدی عسلم خیییلی نازتر شدی ماه مامانبغل

اینم از عکسا...

مامانی و باباجون نمیدونستن که گوشت رو سوراخ کردیم وقتی دیدن کلی ذوق کردن و بابا جون هم که میدونه عاشق کیک هستی برات یه کیک خوشمزه خریدو شما تا کیک رو دیدی کلی خوشحال شدی و داد میزدی تبلوت تبلوت (به کیک تبلوت میگی)بوسمحبتبوسمحبتبوسمحبت

 

قردا شبش هم بابایی ما رو برد فست فودی مورد علاقه ات تا پیتزا بخوری عااااااشق پیتزایی نازممم

البته اینم بگم که از سوسیس و کالباس خبری نیست و فقط مرغ و قارچ یا گوشت و قارچ تا جایی که بشه سعی میکنم همه رو خودم بخورم تا شما کمتر بخوری یه همچین مادر فداکاری هستم منخندونکمحبت

عید قربان همگی مبارک باشه و امسال هم مثل هر سال باباجون با قربونی و کباب

قربونی حسابی بهمون خوش گذروند عصر هم رفتیم

خونه مامان بابایی و بعدش هم رفتیم خونه مادربزرگ بابایی

الهی سایه پدر مادر ها همیشه مستدام باشه و

همیشه دور سفره اشون جمع بشیم 

 

اینم یه روز دیگه که بعد کلی بازی تو شهربازی و پارک و ددر رفتن اومدیم جای همیشگی

 

یه روز عصری مادر و دختر هوس کیک کردیمو دست به کار شدیم و کلی بهم کمک کردی

قالب ها رو می چیدی تا من مایع کیک بریزم بعد تا پخت کیک ها جلوی فر منتظر بودی فرشته من

بعدش گفتی خسته شدم رفتی و تو جایی که بابایی همیشه میخوابه ولو شدی

 

 

یه شب خیلی کار داشتمو بابا داشت باهات بازی میکرد که یهو با کلی ذوق اومدی پیشمو گفتی

بیا خونمون منم اومم دیدم بابایی برات خونه درست کرده و مثلا مهونی اومده خونه ات نازممم

 

چند وقت پیش تولد اریا جون بود و چقدر ذوق کرده بودی از دیدن کیک تولد

ولی اونقدر با دیدن کادوهای اریا و خودت هیجان زده شده بودی یادت رفت کیک بخوری و فردا صبحش

که از خواب بیدار شده بودی همش میپرسیدی من تبلوت خوردم؟؟؟سوال

 

اینم از روزانه های دنیا خانم که فقط شامل ددر و پارک میشه

 

پسندها (5)

نظرات (8)

مامان طیبه
7 مهر 94 0:19
سلام افسانه جووونم خوبی عزیزم؟؟؟ دنیا جونم چطوره؟؟؟؟ دلم خیلی براتون تنگ شده ماشاالله دنیا جووون چه قدی کشیده واسه خودش خانومی شده از طرف من روی ماهشو ببوس هزاااااااااارتا 22 ماهگیتم مبارک خوشگل خانومی
مامان افسانه
پاسخ
سلااام دوست جونم خیییلی دلم برات تنگیده بود خیییییلی ممنونم گلمممم تو هم روی ناز و ماه هستی جونمو ببووووووووس
نگین
8 مهر 94 10:22
سیلاااااااااااااااااااااااااام به دوست خوبم و دختر نازنازیش. اوخی چقد ذوق کرده برا کیک خیلی ناز افتاده اون عکسش . راستی 22ماهگیت با تاخیر مبارک عزیزم بببببببببوووووووووووس
مامان افسانه
پاسخ
سلااااام نگین جونممممممممممممممم خوبی عزیزم خیییییییییییلی ممنونم از مهربونیییت
نازدونه
11 مهر 94 9:16
سلام خانومی خوبید؟ دنیاجون خوبن؟ الهی چقد ناز شده دخملتون.اون عکس تبلوت عالیه الهی چه ذوقی کرده.گوشواره نو مبالک.بووووووووووووس
مامان افسانه
پاسخ
سلااام نازدونه جونم خوبی اره خیییلی دوق کرده بود خخخ تو عکس هم تابلوییه
مامان هستیا
14 مهر 94 10:18
سلام عزیزم 22 ماهگیت مبارک باشه گلم سوراخ گوشت هم مبارک باشه ناز بودی ناز تر شدی با این گوشواره ها من هنوز گوش هستیا رو سوراخ نکردم افسانه جون خیلی درد داشت؟ دنیا جون زیاد گریه کرد؟راستی هستیا هم به وقتی کیک میبینه می گه تولد تولد می بوسمت عزیزم
مامان افسانه
پاسخ
سلااام دوست مهربونممممم خیییلی بوس برای خودت و هستیای نازممممم زودتر برو سوراخ کن اصلاااااا درد نداره چون میترسن گریه میکنن ولی از درد نیست دنیا همنینطوری گریه میکرد ولی اصلا نفهمید که چیزی به گوشش زدن
مامان نیلا
23 مهر 94 3:27
دنیا جونم نفس خانم 22 ماهگیت مباااارک با اون عکسای خوشگلت
مامان افسانه
پاسخ
خیلی ممنونم عمه فاطمه مهربونممممم
نگین
8 آبان 94 8:35
سیلاااام افسانه جون کجاااایی؟؟ باز غیبتت طولانی شد ها.خخخخ. راستی وبلاگ من دیه پیام نزار همینجا بحرف.وبلاگم قسمت مدیریتش وا نمیشه یعنی دیگه وب ندارم ولی از لینک وبلاگم به همه سر میزنم. دلم برا شیطونی های دنیاجون زود مطلب جدید میخوام
مامان افسانه
پاسخ
سلووووم اره میدونم بوخود وایی چه بد اون همه زحمت رفت هوا شما لطف داری دوست خوبمممممم
مامان دیانا
9 آبان 94 15:31
سلام عزیزم.گوشواره های خوشگلت مبارک چقدر کار خوبی کردید من که جراتشو ندارم. خیلی خوشحالم که شما فرشته های کوچولو به لطف خدا هر روز دارید خانم تر و بزرگتر میشید. دوست خوبم مواظب خودتون باشید.دنیای نازمو ببوسید
مامان افسانه
پاسخ
سلام دوست مهربونم خیلی ممنونم عزیزم برو زودی سوراخ کن گوشاشو بزرگتر بشن سخت تر میشه منم خیلی میترسیدم
مامان دلنیا
27 آبان 94 19:28
عزیزم سوراخ کردن گوشات مبارک وگوشواره نازتم مبارکه فدای تبلوت گفتنت خوشکلمممممممممممممممممم ای خدا خونه شووووووووووووووووووووو.دنیا جونم ماروهم دعوت میکنی خونتون به به چه کیک خوشمزه ای عزیزم هزار ماشالله روزبه روز ملوس تر میشی یه عالمه بووووووووووووووووووووووووس واسه دنیا گلی