دنیای مامان بابادنیای مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

دنیا فرشته مامان بابا

روزهای مهد...

1395/5/18 14:32
نویسنده : مامان افسانه
1,059 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقم

امروزا حسابی سرگرم مهد و دوستای جدیدت هستی  روزه اولی که دست رو گرفتم تا راهی مهد بشیم حس عجیبی داشتم یاد اولین باری افتادم که تازه حس کردم تو وجودمی چقدر برام دور بود که روزی بیاد تا بغلت کنم چه برسه این روزا

یاد اولین باری افتادم که دستای کوچیکت رو تو اتاق عمل گرفتمو گریه کردم و از خدا خواستم هیییچوقت دستای کوچیکت رو از من دریغ نکنه

وقتی دستت رو گذاشتم تو دست مربی مهدت انگاری قلبم رو دستش دادم

و این یعنی دخترکم داره بزرگ و بزرگ تر میشه

و این یعنی هم غم هم شوق ...

 

خدا رو شکر محیط مهد و دوستا و مربی ات رو دوست داریمحبت

امروز که بردمت مهد تولد یکی از دوستات بود خیلی خوشحال شدیجشنجشن

 

4 شنبه 13 مرداد هم به طوره رسمی مسواک زدن با خمیر دندون رو شروع کردی خیلی باحال بود اولاش عق می زدی میگفتی مامان الاناست سرفه کنم (اخه به حالت تهوع می گی سرفه )خندونکقه قهه

راستی تا یادم نرفته بگم عاشقتمممممممممممممممم هوارتااااااااااااااااااااااااااااااااااااابوسبغل

خدایا بابت همه چیز شکررررررررمحبت

پ . ن : تاریخ از پوشک گرفتنت 2شنبه 8 اردیبهشت

پسندها (4)

نظرات (0)