السلام علیک یا ابا عبداالله السلام علیک وعلی اصحاب الحسین
و باز هم رسید روزها و شب های عاشقی
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی
اصحاب الحسین علیه السلام
سال 91 بود ماه محرم از امام حسین و حضرت عباس خواستم تا واسطه خواسته بزرگم نزد خدا بشن و بچه سالم و صالحی به من و همه کسانی که این خواسته رو داشتن عطا کنه یادمه اون سال خیلی اشک ریختم و حضرت عباس رو به مهربونیش
به رقیه و علی اصغرش قسم دادم که برای اوردن اب براشون دو تا دست که هیچ جونشم داد
که واسطه ام بشن
خدا رو قسم دادم به آبروی خون حسین و شهدا تا یه وقت خدا منو با بچه ایی بیمار به امتحان نکشه چون در توانم نبود
بعدها فهمیدم در تمام اون شبها همسر عزیزمم همین خواسته رو از خدا داشته
روزها گذشت و من تو روزهایی که خودمم نمیدونستم باردارم یه شب خواب حضرت رقیه رو دیدم که عروسکی که دختر بود به من دادن وقتی از خوب بلند شدم حال عجیبی داشتم فردای همون روز متوجه شدم باردارم و یقین داشتم بچه ام دختره و مطمئن بودم که سالمه چون من از عزیزترین کس خدا خواستم برام آبرو گرو بذاره
وقتی توی هفته 12 رفتم سونوگرافی مطمئن بودم که خدا یه فرشته مثل حضرت رقیه امام حسین بهم داده
و همینطور هم بود
فرشته ناز من پارسال تو شکمم بود و صدای عزاداری امام حسین رو از دورنم میشنید
و حالا دنیای من صحیح و سالم بدون کوچکترین کم و کاستی توی بغلمه وامسال اولین محرم امام حسین رو قراره تجربه کنه و لباس سقا به تن کنه
خدایا با تمام بند بند وجودمون بخاطر هدیه نابت ممنوتیم
الهی به حق حضرت رقیه که خودش اولین خبره اومدنه دنیامو به من داد ازت میخوام خودشم کمکم کنه دختری زینب وار و حسینی تربیت کنم