دنیای من
سلام جیگر مامان
سلام ساندویچ من
فلافل من
اخه من عاشق فلافلمممممممم
قربون چشمات بشم من هر روز داری ماه تر و نازتر و بزرگ تر میشی فقط نمی دونم چرا خانمتر نمیشی شیطونتر میشی
شوخی کردم تو ماه اسمون منی عشقممممممممممممممممم
حالا بریم سر اصل مطلب...
چند وقتی هست که بدون کمک می ایستی و به من نگاه میکنی و تندتند میگی ماما تا نگاهت کنم بعد تا میگم افرین نفسم میخندی و زود میشینی
بعد از بابا و ماما اولین اسمی که گفتی یلدا بود البته باید بگی خاله یلدا ولی شما خودمونیش کردی هر وقت میریم خونه مامانی راه می افتی پشت سر خاله یلدا و هی میگی یدا یدا
بعضی وقتها هم که داری بازی میکنی به جای اینکه تو بری پیشش خیلی طلبکارانه داد میزنی یدا یدا یعنی زود یلدا زود پاشو بیا ببینم
کلمه نه رو یاد گرفتی به همه میگی نه میگم سیری میگی نه میگم پس گرسنه ایی میگی نه میگم خوابت میاد میگی نه میگم پس بیدار میمونی میگی نه یعنی ببینید من و این دخمل چه دیالوگهای پر محتوایی با هم داریم
حالا اینها رو بگذریم بریم سراغ مسایل عاطفی
میگم بابا رو دوست داری میگی نه
میگم مامان جون رو دوست داری میگی نه
میگم خاله یلدا و باباجون رو دوست داری میگی نه
اینها که هیچ وقتی میگم منو دوست داری میگی نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
اخه این بچه اس من دارم مورد داشتیم بچه ایی به مامانش گفته تو عروسک منی(اصلا منظورم اهورای شهرزادم نبودااااا بوخودااا) اونوقت تو یه بله خشک و خالی هم نمیگی دلم خوش باشه
فدای صورتت بشم هرجا میرم مثل سایه پشت سرمی تند تند صدام میزنی ماما ماما میگم بله گلم تا برمیگردم چندتا برام ماچ میفرستی اگرم نشسته باشم میایی بوسم میکنی و میری بازیت رو ادامه میدی یعنی میخوام بخورمت
یادت دادم که چطوری از تختمون پایین بیایی صبح تا بیدار میشی از تخت میایی پایین و میری جلوی اینه کمد وایمیستی و کلی با خودت اختلاط میکنی میگم نی نی رو بوس کن خودتو بوس میکنی ناز میکنی و بعد یهو نمیدونم چی میشه با نی نی تو اینه دعوا میکنی کلی هم دد بب بارش میکنی تازه یه جاهایی سرش داد هم میزنی چون موقع داد زدن قیافه ات رو تو اینه با عرض پوزش ناجور میبینی میترسی گریه ات میگیره
در طول روز کلی باهم درد و دل میکنیم البته جواب همه حرفهام نه ست
عاشق لباسشویی هستی اگر در حال کار کردن باشه که تا تموم شدن کارش میشینی جلوش اگرم نه که همش میری درب شو باز میکنی تا کمر میری توش چند روز پیش دیگه پاهات رو هوا بود جنان رفته بودی تو عمق لباسشویی از ترسم همیشه لباسشویی رو از برق در میارم تا خیالم راحت باشه
راجع به کمد لباسات و کشوهای اتاقت دیگه چی بگم که زبونم قاصره از بلاهایی که سرشون میاری هی من جمع میکنم تو خالی میکنی کف اتاق
غروبها خیلی بهانه گیر میشی دائما میری پشت در و میگی بابا فکر کنم دلت برای بابا تنگ میشه
تا بابا رو میبینی داد خوشحالی میزنی
راستی با داروخانه ایی سر خیابون مامانی خیلی دوست شدی اونا عاشقتن هروقت میریم بدون نوبت کارمون رو راه میندازن تازه یکیشون میگفت تو رو خدا خواستین برین مسافرت بدین دنیا رو ما نگهداریم یعنی اینهمه دوستت دارن بنده خداهای از همه جا بی خبرررردیروز با مامانی رفتی داروخونه تا عمو مجید دیدتت شروع کرده به صحبت کردن باهات مامانی هم گفته عمو رو دوست داری بیچاره اقاهه هم جلوی همه قیافه گرفته که الان میگی اره وکلی ذوق میکنه که طبق معمول خیلی بلند و بی تفاوت گفتی نـــــــــــــــــــــــــــه دیگه در مورد عمو مجید چیزی نمیگم چون درست نیست
حالا بریم سراغ عکسهات عشق من
اینجا اول ماجراست اتاق مرتب و تمیز که ناگهااااان دنیا وارد میشودددد
اخرش خسته میایی وسط حال تا کمی استراحت کنی
این زمانی نه چندان دور اسمش روروئک بود و میگفتن بچه باهاش راه میره ولی نگو
اشتباه میکردن
این مثلا تلفن خونه مامانیه که کلا داغون شده
اینجا داری فکر میکنی چطوری برم اون مهر نماز رو بردارم ایاااااا؟؟؟
اینجا هم وسایل خاله یلدا رو ریختی بیرون و داری انالیز میکنی
این جا تو خونه مامانی داری ماکارونی میخوری خیلی هم دوست داری
این بود انشای من
مثل همیشه بازم میگم تو عشق من و بابایی هستی الهی همیشه از چشم بد دور باشی