دنیا نگو زلزله 40 ریشتری بگووووو
سلام گل محمدی من
اول از همه ده ماه شدنت مبارک خوشگلم
امروزا دیگه شلوغ کردن و شیطنت رو به اووووووووووووج خودش رسوندی همش با خودم میگم شانس اوردم پسر نشدی اخه میگن پسرا شیطونترن ولی عزیزم شما با ذخیره انرژیی که داری 20 تا پسربچه رو حریفی نانازمباور کن جدی میگم خیــــــــــــــــــــــــــــــلی فعالیتت بالاست عسلم
دیگه من به شخصه اعلام میکنم کلآ کم اوردماتاق خودمون رو تمیزمیکنم میری اتاق خودتو میریزی بهم اونجا رو تمیز میکنم حال و میریزی بهم اونجا رو تمیز میکنم اشپرخونه رو هدف قرار میدی وقتی یه لحظه خونه رو میبینم مثل برق گرفته ها میشم اونقدر دنبالت می دویم دیگه دلم میخواد بشینم گریه کنم
یه لیست از کارات تهیه کردم تا وقتی که بزرگ شدی و گفتی پس چرا من خواهر یا برادر ندارم اینو بخونی و خودت جواب خودتو بگیری
1 از هرجا دوست داری میگیری بلند میشی برای نشستن سر من داد میزنی تا بیام بنشونمت چون بلد نیستی بنشینیومن باید سریعا خودمو بهت برسونم تا کل همسایه ها خبر نشدن
2با وجود حساسیت من روی شیشه ها تا من دستمال میکشم به حالت دو میایی انگشتاتو هزار بار میزنی به اونا تا لک بشه و من دوباره پاک میکنم تا میبینی پاک کردم اگه وایستاده باشی سرم داد میزنی که بیا منو بنشون تا برم شیشه رو لک کنمیعنی این کار ما هزار بار تکرار میشه تا من از رو برم و وقتی شما خوابی برم شیشه ها رو پاک کنم ولی تا بیدار میشی اولین کارت لک کردن شیشه هاست
3 فقط برای ریختن اتاقت اونجا میری وقتی همه جای اتاقتو می ترکونی و خیالت راحت میشه دیگه کاری نداری از اتاق میایی بیرون حالا اگه من برم جمع کنم پشت سرم غرغر کنان میایی و من هرچیزیو سر جاش میذارم شما میندازیش
4 کافیه من اشپزخونه بررررررررررررررم دیگه هیچی یعنی پشت سرم میایی که انفجاری عظیم ایجاد کنی اگه من یه قابلمه بردارم شما دوتاشو برمیداری اگه من 2تا قاشق بردارم شما 12تاشو برمیداری کلا هرچی ظرف و ظروف دارم میاری جلوی چشمامبعد هربار اشپزی باید3ساعت هم اشپزخونه تمیز کنم
5 عاشق اینی خودت بری دستشویی فکر میکنی اونجا خبریه هرکی میره تو رو نمیبره
کافیه یکی بره دستشویی پشت سرش اونقدر به در میکوبی و میچسبی به در که طرف یادش میره برای اصلا برای چی رفته بود اون تو
6 تا بابا میره سمت جا رختی تا لباس بیرونشوبپوشه از اگه سرپا باشی مامور نشوندنت که من باشم باید سریع وظیفه امو انجام بدم تا شما بری و اویزون بابابشی تا ببرتت بیرون حالا خدا نکنه شما رو نبره پشت در واحد میشی شده یک ساعت همش با گریه جانسوزی میگی بابا دد یعنی بابا رفت ددر منو نبرددالبته وسطای سوگواریت یه سر میری یه جایی که دم دست باشه رو منفجر میکنی بعد دوباره میایی پشت در میشینی و شروع میکنی بابا دد
7 خدا نکنه بخوام لباست وعوض کنم دیگه هیچی کلا اون لحظه برنامه داریم کل شهر میفهمن که شما داری لباس عوض میکنی فقط از دستم در میری منم دنبالت البته توی تصویر اون گاوه من نیستما عکس دیگه ایی نبودد
8 علاقه خاصی به خوردن دستمال کاغذی و کاغذ داری همیشه باید داخل دهنتو چک کنم که نکنه از کاغذی چیزی خورده باشی
9 و از همه وخیم تر اینکه تازگیا بجای مامان به من و مامانی میگی ننه این یعنی چی دخترممممم یعنی اینقدر ما رو پیر میبینی
راستی امروز در حموم باز بوده دیدیم صدات نمیاد اومدم دیدم توی حموم نشستی داری تیکه صابون افتاده کف حموم رو با چه لذتی میخوری یعنی دلم میخواد برم توی جزیزه دور افتاده تا یه کمی اونجا راحت بخوابم و استراحت کنم
بابایی مهربون تا از سر کار میاد هرچقدر هم خسته باشه سریع شما رو از من میگیره و کلی بازی میکنه تا منم کمی استراحت کنم امشب دیگه کم اورده بود میگفت دنیا رو بندازیم توی ظرف شیشه ایی نتونه جایی بره
ناراحت نشی دخترمااا ولی من خیلی از این طرح استقبال کردم
فقط خدا رو شکر که شبا شارژت تموم میشه و حسابی میخوابی
یه مطلب مهم جا افتاد اونم اینه که من و بابایی عاااااااااااااااااااااااشقتییییییییییییم دور دونه با تموم این حرفا اگه نمیومدی تو زندگیمون کی میخواست اینهمه نشاط و عشق و صفا با خودش بیاره گلمممممم
(اینارو گفتم کمی تحت تاثیر فشار عاطفی قرار بگیری یه کوچولو کمتر شیطنت کنی)
راستی عشقم عید قربانت هم مبارک باشه پارسال تو شیمک من بودی و امسال به جمع کباب خوری روز عید اضافه شدی و با اون دندنای دو تا و نصفه ات کلی تو خونه باباجون کباب خوردییییی