اندر احوالات ما در زمان غیبت...
سلوووووووووووووووووووووم خانومای گل و دوستای مثل بهارم خوبید بابت خوبیهاتون یه دنیا ممنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون
سلام بعدی برای قلبم دنیای نازم
امسال عید دومین بهاری بود که خونمون بوی گل یاس می داد خونه تکونی خرید عید همه و همه رنگ تازه ایی داشت اونم بخاطر وجود تو بود مامانی
شب عید خیلی هول هولی کارامو کردم و هفت سین و چیدیمو منتظر سال نو شما خوابت برد و من و بابایی بیدار موندیم سال تحویل که شد بابایی عیدیمو زودی داد بعد یه لحظه فکر کردم حمله کردن بهمون صدای توپ و بمب و ترقه کوچه رو پر کرد نگو ملت داشتن شادی سال تحویل میکردن بوخودا من که سکته کردم ولی خدا رو شکر شما بیدار نشدی تازه بابایی ادای خانم روبرویی که اومد ترقه انداخت و خودش از صداش ترسید رو خیلی بامزه در می اورد هر بار میگفت کلی میخندیدیم
فردای عید اول رفتیم خونه مامانی و باباجون و کلی عیدی گرفتیییییییم
عصری هم رفتیم خونه می ما واسه عید دیدنی و عیدی
هفته دوم عید هم خاله و پسر خاله ماهم از شهرستان اومدن خونه مامانی
امسال عید هیچ کار خاصی نکردیم و هیچجا نرفتیم اخه بابایی امسال عید سرکار بود و عید واقعا مزه نداشت
ولی سیزده بدر خییییییلی خوش گذشت تو اونقدرررررررررررررررررررر بازی کرده بودی که پاهات درد گرفته بود و تو ماشین تا میخواستی پاهاتو تکون بدی گریه ات میگرفت
فکر کنم از شدت خوشی بود بابا جون یادش رفته بود ماشین رو کجا گذاشته و یک ساعت بعد رفتن ما دنبال ماشینشون بودن
خلاصه که اینطوریاست گلم یادم رفت بگم عاشقتمممممم
راستی فرهنگ لغات جدید دنیایی
اپو :هاپو
عم :عمو
الله اک: الله اکبر
بیا:بیا
مامانی: مامانی
پیش:پیشی
اله :خاله
تازگیا به خاله یلدا اله میگی و بعضی وقتا یدی میگی نمیدونم اینقدر صمیمیت لازمه دخترممم؟
و خدایا در نهایت بابت خوشی ها و لبخندها و سلامتی و عشق ازت ممنونم و بابت هدیه قشنگت "دنیا" بی اندازه سپاسگذارمممممممممممممممم
اینجا روز قبل عید اومدیم خرید
فدای صورتت این روز اوله عید و حاضر شدی بری عید دیدنی
این جا داری میری بیرون واسه گردش
اینجا سیزده بدره همش در حال دویدن بودی گلمممممممممممممممممممم
گرمت شده بود مامانی داشت دور از چشم من باهات اب بازی میکرد
پسرخاله که نهههههههههه داداش گلمههههههههههههههههه
3تا گل و گلاااااااب
سر ظهر روز عید بابا سرکار بود شما هم اصرار بریم ددر منم لباسات و پوشوندمو ساعت 3 بود
بردم دم در شما هم حسابی بازی کردی بعد اومدیم خونه و اینطوری که ملاحظه میکنی غش کردی
پرنسسم این جا از عروسی اومدیم مادر دختر حسابی از خجالت خودمون در اومدیم ازبس
نانایی کردیم خیییییییییییییییییییییلی خوش گذشت اینا لباسای عیدت بود که برای عروسی
تنت کردم عروسکمممممممممممممممممممم
دنیا خانم داره میره ددر
چند شب پیش بابایی ما رو برد پارک شما هم رفتی تا فوتبال نگاه کنی که اینطوری دوست پیدا
کردی از 7 ساله تا 70 سالهفدای روابط عمومیت برم که به مامانت رفتی
این بود انشای ماااااااااااااااااااااااا