عید فطر همگی مبارک
عید فطر همگااااااان مباااااااررررررک
سلام دوستای گل و ماهم عیدتون مبارک
عشق نازم دنیای خوشگلم عید شما هم مبارک باشه گلممممم
این چند روز تعطیلی عید خیلی خوب بود و خوش گذشت بابایی مهربون همش ما رو می برد بیرون و کلا این چند روز تا دیر وقت بیرون بودیم
یه شب که بیرون بودیم از جلوی مغازه اسباب بازی فروشی رد میشدیم بابایی گفت دنیا بیا بشین روی این سه چرخه شما هم نسشتی کلی خوشت اومد بابا هم گفت بخریمش و شما چشمت خورد به رنگ قرمزش و کلی ذوق کردی و اون رنگ رو خواستی و برات خریدیمو کلی خوشجال بودی و تو تمام راه حسابی کلاس میذاشتی
حالا بگم از سفرنامه مارکوپولویی مااااااا
داستان از این قراره که ما کلا از چندتا خیابون اونور تر نمیریم واسه تفریح کلا خودمم نمی دونم چرا تا اینکه خواستیم سنت شکنی کنیم و بیرون دریاچه چیتگر و کمی خوش بگذرونیم خلاصههههه جونم براتون بگه صبحش رفتیم کلی خرید کردیمو و منم برا عصرونه سالاد الویه اماده کردمو دیگه دسر و میوه و تنقلات و نوشیدنی و ... و بابایی هم دوربین رو زده بود شارژ و میگفت کلی عکس بگیریم و خوشان و خرم حرکت کردیم هوا هم کمی سایه بود و ابری ما هم خوشحااااااال که دست خدا درد نکنه کلی با ما راه اومده و هوا عالیهههههه
نزدیک چیتگر یه نمه نم بارون زد خیلی قشنگ بود گفتیم خیلی روز قشنگی میشه
نزدیک تر شدیم کلا اسمون سیاه شد
نزدیکتر شدیم رعد و برق زد
نزدیکتر شدیم بارون گرفت
نزدیکتر شدیم بارون شدت گرفت
بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعد
بارون یهو مثل سیـــــــــــــــــــــــــــــــــل شد ماشین ها نمیتونستن حرکت کنن باد وحشتناکی میومد ماشین تو جرکت تکون میخورد کل خیابون تا بالای لاستیک ماشین ها اب شده بود بعضی جاها از تو جوی اب فواره میزد از شدت باد بعضی درختا شکست بخاطر حرکت کردن گل و لای تو راه ترافیک شده بود خلاصهههههه وحشتناااااااک بود شما هم با نگاهی کاملا پرسشگرایانه یه نگاه به بیرون و بل بشوی میکردی بعد یه نگاه به ما میکردی که یعنی من و کجا اوردین ددر ددر که میگفتین این بود از ساعت 6 تا 9 تو ماشین بو دیمو با کمی بهتر شدن اوضاع برگشتیم تو راه برگشت رفتیم تا یه سری به مامان بابایی بزنیم و دیدیم دارن میرن پار ک گفتیم ما هم میاییم تا حداقل بیرون رفته باشیم و شما و نیلا خانم کلی بازی کردین و با گریه اوردیمت سوار ماشین بشی
این شد تا درس عبرتی باشد همون خیابون خودمون بریم هوس جای دگر نکنیم
فدای انگشتت اینجا انگشتت رو کردی توی سوراخ قفل در و انگشتت در رفت کلی گریه کردی و
خودتو انگشتت رو جا انداختی الهی بمیرم خیلی بد بود دلم میخواست می مردم ولی تو درد نکشی
ماه رمضون و جلسه قران خونه مامانی
ماجراهای دنیا و صندلی اش که حکم قالی پرنده رو برات داره عشقمممم
می ما برای شما دو تا نفس سوتک خریده بود و کلی سعی داشتین تا یاد
بگیرین چطوری فوت کنین تا صدا بده
یه شب که شام بیرون بودیم شما همش دوست داشتی بری تو استخر توپ و چون شلوغ بود نرفتی
و وقتی خلوت شد با یه دختری دوست شدی و اروم رفتی اون تو و کلی بازی کردی