روزانه هایم با دنیا
سلام عروسک من
یکم که چه عرض کنم کلا درگیر بودن باشما هستم گلم
هزارماشاالله از ددر که سیر نمیشی و ما کلا در ددر تشریف داریم دیگه همه شهر ما رو میشناسن حالا هوا سرده یه خورده کم میریم و بهونه میارم وایی به وقتی هوا خوب بشه البته امسال اصلا زمستونی نداشتیم نه برفی نه بارونی هیچی
چند وقت پیش با بابایی رفتیم برات یه بوت خوشگل خریدیم نمیدونی چه ذوقی کرده بودی تو مغازه از خوشحالی همش راه میرفتی ما هم دیدیم اونطوریه درش نیاوردیمو با اون اومدی خونه اونقدر کفشاتو دوست داری هر روز تا از خواب بیدار میشی یا اخر شبا موقع خواب اونارو میگیری دستت و میری پشت در واحد و همش میگی ددر ددر یعنی بریم بیرون
توی خیابون به همه چی کار داری به ماشینا گربه ها بچه ها بزرگترها ویترین مغازه ها سطلای زباله میترسم امروز فردا به دست اندازها هم گیر بدی از کنجکاویه زیاد (فضولی)شبیه یه بنده خدایی شده مادررررر هرکسی که جوون باشه میگی یدا یعنی خاله یلدا هرکسی هم تیپش مثل مامانی باشه میگی ماما میترسم یکم دیگه بگذره هرکی سیبیل داشته باشه هم بگی بابا
اگرم تو خونه باشیم هر صدایی از پله ها بیاد زود میری پشت در و اگه صدای بچه باشه میگی نی نی اگه صدای بزرگ باشه میگی ددر کلا امید داری که یکی پیدا بشه و تو رو ببره ددر عزییییییزم
تو اشپزخونه یه کابینت داریم که ظروفی که زیاد استفاده ندارمو توش میذارم شما هم هر سری میری بازش میکنی و هر چی دم دستت بیاد برمیداری و مذاری توی لباسشویی حالا من هربار لباس میخوام بشورم باید توی ماشینو نگاه کنم که یه وقت کاسه بشقاب توش نباشه
فدای قلبت که چقدددددددر حرف توش داری یعنی چشم که باز میکنی یه سره حرف میزنی تاااااااا لحظه خواب بعضی وقتا تو خواب هم ادامه صحبت ها تو میگی نانازززززز یوقت فکر نکنی خسته میشما اصلاااااا
بگم از خوابیدنت که داستانی شده واسه خودش وایی عشقم چقدر ورجه وورجه میکنی 180 درجه تو خواب میچرخی همش باید بیداربشم و شما رو از زیر دست و پا جمع کنم تا له نشی دیشب هم اگه دیر بیدار شده بودم از روی تخت به روی زمین جلوس میفرمودی عزیزممممم
راستی نفسم دیشب داشب سریال بسیاااااااااااااااااااار جالب همه چیز انجاست رو میداد شما هم سرتو گذاشته بودی رو بالشت و خیلی منتقدانه نگاه میکردی فیلم رسید به اونجایی که نامزد دختره با باباهه شروع به دعوا کرد یهویی شما هم خیلی طلبکارانه بلند شدی و تند تند با حالت عصبانیت به پسره با زبون خودت داشتی بد و بیراه میگفتی و انگشت اشاره ات رو به جالت تهدید هی بهش نشون میدادی قربونت داشتی تهدیدش میکردی؟؟؟؟؟بعد نشون داد دختره گریه میکرد شما هم رفتی جلو و بوس براش می فرستادی و با حالت دلجویی یه چیزایی بهش میگفتی یعنی خوردنی هستی باقلوااااااا بعد اومدی دوباره اروم داز کشیدی سر جات فکر کنم فکر کردی پسره ازت حساب برده و تو دعوا رو جمع کردی دیگه من اینجا سکوت میکنم تا نخوردمتتتتتتت
راستی چند وقت پیش بازم رفتیم شهربازی و کلی بازی کردی و هرکی می دیدت میخواست هامت کنه یه پسر کوچولو هم اونجا بود یهویی اومد بغلت کرد تو هم به جای یکم کلاسی چیزی محکم بغلش کرده بودی دخترم نمیگی مردم چی میگن ولی خدایی خیلی صحنه بامزه ایی بود
خلاصه بگم که خدا جون عاشقتمممممم اگه دنیا رو به من نمیدادی هیچ چیز معنا نداشت
کلی عکس دای که تو پست بعدی برات میذارم عشق کوچولوی من