دنیای مامان بابادنیای مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

دنیا فرشته مامان بابا

عروسکمون مریض شده

1394/2/9 16:45
نویسنده : مامان افسانه
802 بازدید
اشتراک گذاری

سلام یاس مامان غمگین

الهی مادر دورت بگرده الان که دارم اینا رو می نویسم شما خییییلی خیییییلی حالت بده و اروم سرت رو گذاشته بودی رو بالشت و همون طوری خوابت گرفت

2 شب پیش بود مثل همیشه خوابیدی ولی ساعت 1 بود که با گریه بیدار شدی و تا ساعت 4 صبح یه بند اشک میریختی من و بابایی هر کاری میکردیم اروم نمیشدی خیلی نگرانت شدیم همش دوست داشتی تو بغل بابایی باشی  بابایی مهربون هم 3ساعت تمام شما رو تکون میدادو تو بغلش راه می برد و اخرش امدی تو بغلمو سرت رو گذاشتی رو شونه هامو با صدای لالایی خوابت برد صبح بیدار شدی بهتر بودی که سر صبحونه یهو خیلی ناجور 2 دفعه بالا اوردی استفراغت جهشی بود خیلی نگران شدم زنگ زدم مامان و خاله یلدا زودی اومدن پیشم و سریع بردیمت دکتر اولش خوب بودی ولی از عصرش تب شدید گرفتی تمام بدنت داشت می سوخت و قرمز شده بودی پاشویه هات کردم شیاف کردم لباسات رو دراوردم و بهتر شدی مامانی هم خواست تا بریم پیش می ما تا برات تخم مرغ بشکنه و گفت شاید پیزی تو گلوت مونده همش تب میکنی رفتیم پیش می ما و برات تخم مرغ شکست و شما بردیم پیش خانمی تا دست بزنه به گلوت ببینه چیز نمونده باشه که خانمه نبود و برگشتیم خونه

ولی شب موقع خواب بازهم تبت بالا رفت و دوباره همون کارارا برات کردمو  فاطمه جون هم لطف کرد وساعت 1 شب از بس نگرانت بود برات دستگاه خور اورد تا بینی ات هم کیپ نشه هم هوای اتاق تر باشه  که خیلی ممنونم2تا 4 صبح بالا سرت نشستم تا طوریت نشه و هر نیم ساعت با تب سنج تبت رو اندازه میگرفتم و خداروشکر خوب بودی و نزدیکای صبح بازهم خیلی تب کردی و بیدار شدی و اسهال شدید و دوباره خوابیدی

بابایی هم نرفت سرکار تا دوباره ببریمت دکتر  که گفت ویروس جدیده بدنت کم اب شده و باید خیلی بهت مایعت بدم الهی فدات بشم همش شیر میخوری و اب تو ماشین هم سرت رو گذاشته بودی رو سینه ام و به بیرون خیره شده بودی خیلی اعصابم خورده وقتی این طوری میبینمت دلم اتیش میگیره

شب خیلی حالت بد شد همش اسهال میکردی خیلی زیاد می ما زنگ زد بود حالت رو بپرسه که اصرار کرد بریم تا یه خانمی که گلو نگاه میکنه گلوت رو ماساژ بده شاید چیزی گیرکرده بشه .قتی رفتیم اونجا هنور تو نرفته شما حس کردی مسئله مربوط به شماست شروع به گریه کردی و خانمه هم دلش نمیومد کاری کنه ولی هر طور بود گلوت رو ماساژ داد و گفت چیزی بود ولی من نمیدونم واقعا بود یا و نه کاش اگه با این حالت بهتر  میشه پس بوده باشه  بعد توماشین بغلم اروم خوابیدی و الانم مثل فرشته ها تو خواب هستی

دایما بی حال تو بغل من و بابایی هستی و اروم و بی صدا خوابت می بره همش بابایی و من میگیم کاش زودتر خوب بشی و دوباره همش برامون شیرین زبونی کنی

خدایا حال همه فرشته های کوچولو همیشه خوب باشه و همیشه تنشون سلامت باشه آمین خدای مهربونم

پسندها (3)

نظرات (9)

مامان دیانا
10 اردیبهشت 94 10:47
عزیز دلم چرا اوف شدی؟ از خوندن مطالب خیلی ناراحت شدم.میدونم مریضی بچه ها و بی قراری اونها چقدر واسه پدرو مادر عذاب آوره.دیانا هم بعضی شبها به خاطر دندوناش بی قراره. شاید باز درگیر دندون در آوردنه که مبتلا به ویروس شده. ان شالله دختر خوشگل ما زودتر خوب میشه و ما دوباره عکسهای شیطنتهاشو میبینیم. وای که چقدر با اون بلوز وشورت مثل ماه شده حتی با بی حالی که داره
خاله رویا
10 اردیبهشت 94 15:35
عسل خاله نبینم مریض شده باشی نفسم ..الهی قربونت برم عشقم .ایشاا... زودی خوب بشی نانازه خاله ..عاشقتم .
مامان سمانه
11 اردیبهشت 94 13:29
واااای دنیای قشنگ من مریض شده فدات بشم ؟ قربونت برم چرا حالت بده عزیزم ؟ انشا... زود خوب بشی عززییییزم ، بوووووووووووس بوس مامانی نگران نباش ایشا... زود خوب بشه فداش بشم زووود خبر خوب شدنشو برامون بزار تا خیالمون راحت شه
سوگندعشق مامان و بابا
11 اردیبهشت 94 14:58
الهی عزیزم خدا بدد نده خاله عکی گذاشتم نظر یادت نره ها
مامان هستیا
13 اردیبهشت 94 7:21
عزیزم بلا بدور باشه انشالله زودتر خوب میشی گلم خانمی انگار ویروس اومده مواظب باشین هستیا هم چند روزه سرما خورده و نگرانمون کرده
مامان دلنیا
13 اردیبهشت 94 9:55
الهی بمیرم نبینم این عروسکمون مریض شده باشه بلا دوره ایشالله خدایا خودت مواظب این نی نی های معصوم باش. فدای اون چشمای خوشکلت بشم زودی خوب شو که هیشکدوم تحمل دیدن مریضی وبی حالیتو نداریم. بوووووووووووووووووووووووووووووووووس
مامی آتریسا جون
14 اردیبهشت 94 15:48
الهـــــــی فدات بشم عزیزم مثل آتریسایی با هم مریض شدین گلم ایشالله الان خوب خوب باشی نازگلم آتریسایی که مال همون تخمه ها و شامش که میگو بود و یه کم چرب بود، بالا آورد و بعدش هم نصف روزی تب داشت افسانه جون تا چند روز مایعات زیاد بده بخوره، اصلا هوا گرم شده خیلی باید مواظب باشیم
نگین
17 اردیبهشت 94 11:21
سلام افسانه جون خوبی؟ ببخشید نبودم چن روزی الان دیدم که دخمل گلتون مریض شده خیلی ناراحت شدم .لامصب این مریضی افتاده به جون همه دختر اجی منم اینجوری شده بود خیلی عذاب کشیدن .انشالاه که دیگه اینجور موردی براتون پیش نیاد .فدای دخمل ناناز بوس
مامان افسانه
پاسخ
سلام عزیزم الهی بگردم میدنم خواهرت چی میکشه ان شاالله زودی خوب بشه خیلی ممنون از مهربونیت گلممم
مامان طیبه
30 اردیبهشت 94 0:17
آخی الهی خاله فدات شه اصلا دوس ندارم اینجوری ببینمت نانازی. ایشاالله زودی خوب میشی عزیزخاله بوووووس بووووووس واسه دنیا جونم که زودی خوب بشه
مامان افسانه
پاسخ
سلام دوست عزیز و گلم خیلی ممنونم عزیز دلم روی ماه هستی نازممم ببووووس